همه چی از همه جا

همه چی از همه جا

همه چی از همه جا

همه چی از همه جا

دســــتت که بلــــرزد...

دســــتت که بلــــرزد اشـــــتباه می نویســــــــــی...

پایـــــــــت که بلــــرزد اشـــــتباه مــــــــــی روی...

  اما دلــــت که بلــــرزد...

وامصیبتا

برای دلبستن،،،

برای دلبستن،،،

 به خدا....

 باید دلت را 

بهش گره بزنی،،،،،،

یکی زیر ... 

یکی رو ... 

مادر بزرگم میگفت :

 قالی دستبافت مرگ ندارد....

گاهــــــــــی پای کسی می مانی ...

گاهــــــــــی پای کسی می مانی ...

که نه دیدیش ...

نه می شنــــــــــاسیش


فقط حسش کرده ای ...!

تجمســــــــــش کرده ای؛


پشت هاله ای از ...

نوشته های مجــــــــــازی ...!


روی پیج مجازی اش ...!!!


که هر روز می خوانی و ...

وقتی کسی...

وقتی کسی تصمیم رفتن در سرش باشد

سخت است گریه انتخاب آخرش باشد 

وقت پریدن لانه را از یاد خواهد برد

حتی اگر ایثار تو بال و پرش باشد 

سرباز زخمی از همان یک زخم خواهد مرد

وقتی که دشمن در میان سنگرش باشد 

این روزها حالم شبیه نوجوانی است

که میزبان جشن عقد مادرش باشد 

بی تاب بی تابم شبیه همسری عاشق

که چشم صدها زن به سمت شوهرش باشد

شاعر هزاران شعر خواهد داشت وقتی که

یک تار مو جا مانده لای دفترش باشد


علی صفری


هر کو نظری...




هر کو نظری دارد با یار کمان ابرو

باید که سپر باشد پیش همه پیکان ها


سعدی